روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
چرا بشر با اضطراب زنده مونده. -----
چرا بشر با اضطراب زنده مونده
-----
معرفی کتاب
این روزها خیلیها درگیر اضطراب هستن، بعضیها اضطراب رو خفیف تجربه میکنن و بعضیها اضطراب زندگیشون رو مختل کرده. اما قرار نبود اضطراب اینطوری در زندگی ما تداخل ایجاد کنه بلکه اضطراب یک سیستم هشداری بوده که ما رو برای قرنها زنده نگه داشته.
اینکه بگیم اضطراب برای انسان یا همون هومو ساپینس مفید بوده شاید حرف عجیبی باشه. اما این جور وقتا باید به این فکر کنیم که اصلا چرا چیزی به اسم اضطراب هست، چرا به وجود اومده و هدفش چیه. این حس ناخوشایند چه مزیتی داره که ما اون رو همیشه تجربه میکنیم.
صدها هزار سال پیش رو تصور کنید که یکی از اجداد ما کنار یه نهر آب نشسته و داره از طبیعت لذت میبره. شاید به فکر اینه که بره دنبال غذا یا شکار. تو همین فکراست که بغلش تو بیشهزار صدای خش خشی میاد. اول زیاد توجه نمیکنه ولی چون صدای خشخش بیشتر میشه، فرد احساس خطر میکنه.
شاید مار باشه؟ شاید خرس باشه؟ شاید گرگ باشه؟ اینجاست که این انسان دچار احساساتی میشه که بهش میگیم اضطراب. انتشار هورمون کورتیزول در بدن باعث به وجود اومدن اضطراب و استرس میشه. اینجاست که سه حالت رخ میده که بهش میگن Fight، Flight یا Freeze.
بدن شما بطور غیرارادی و کاملا اتومات به شما هشدار میده که امکان داره خطری شما رو تهدید کنه پس یا بجنگ باهاش، یا فرار کن و یا فریز شو. اگه تو یه جاده یه گرگ به شما حمله کنه، شما اون موقع فکر نمیکنین که چه تصمیمی باید بگیرین، بلکه بطور غیرارادی پا به فرار میذارین.
اینکه هنگام اضطراب چه اتفاقی در بدن رخ میده برای من به شدت جذابه و نشون میده که چه سیستم منظم و هماهنگی دارن یک فرآیند رو مدیریت میکنن. وقتی اضطراب رخ میده، بدن شما بطور غیرارادی شما رو آمادهی فرار میکنه. تنفس سریع میشه و سوراخ بینی و ششها بازتر میشن.
اینکار برای اینه که اکسیژن بیشتری به ماهیچهها برسن. ضربان قلب و فشار خون میره بالا تا اکسیژن و مواد غذایی مورد نیاز سلولها به سرعت به اندامها برسن. خون به شدت به سمت ماهیچهها جریان پیدا میکنه. بخصوص ماهیچههای بزرگ مثل بازو و ران که شما رو برای فرار یا جنگ آماده میکنه.
اینجاست که بدن با تشخیص خودش به جاهایی که کمتر نیازی به خون هست، خون ارسال نمیکنه. مثلا رنگ پریدگی شما از ترس بخاطر همینه چون خون میره سمت ماهیچهها و صورت کمخون میشه. یا نوک انگشتان معمولا یخ میزنه چون خون مورد نیاز به جاهای مهمتری ارسال میشه.
عضلات منقبض میشن تا برای واکنش سریع آماده بشید. انعقاد خون میره بالا تا در صورت زخمی شدن مقدار خون از دست رفته به حداقل برسه. تعریق زیاد میشه تا بدن خنک بمونه. همیشه هر وقت بدن عرق میکنه یعنی سیستم تعریق داره شما رو خنک میکنه.
هنگام اضطراب هضم غذا به تعویق میافته چون وقتی دارید از دست خرس فرار میکنید، اصلا مهم نیست که آخرین وعدهی غذایی شما هضم بشه. انرژی اون بخش میره سمت ارگانهای مهمتر. سیستم ایمنی بدن کم کار میشه و بدن تمام توانش رو برای فرار یا جنگ متمرکز میکنه.
وقتی شما در حال فرار از خطر هستید، کی به فکر اینه که حالا سیستم ایمنی پایین اومده ممکنه سرما بخورم؟ ماهیچههای مسدود کننده یا اسفنکتر روده و مثانه بسته میشن تا ردی از شما باقی نمونه و حیوان خطرناک نتونه شما رو دنبال کنه. این موارد بخشیه از فرآیند اضطراب.
خواندن بخش دوم
------
@friedrish